- بالا رفتن
- صعود
معنی بالا رفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- بالا رفتن
- Clamber
- بالا رفتن
- лазить
- بالا رفتن
- klettern
- بالا رفتن
- wspinać się
- بالا رفتن
- escalar
- بالا رفتن
- arrampicarsi
- بالا رفتن
- grimper
- بالا رفتن
- klimmen
- بالا رفتن
- memanjat
- بالا رفتن
- tırmanmak
- بالا رفتن
- kupanda
- بالا رفتن
- আরোহন করা
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالا انداز، ببالا افکننده
مالش رفتن دل کسی. احساس ضعف کردن بر اثر گرسنگی ترس بسیار و غیره. یا مالش رفتن دل کسی برای چیزی. بسیار مشتاق بودن وی لک زدن دل او
بیکار و بیمار بودن ازکار معاف بودن و از دستمزد و مقرری آن استفاده کردن
بیک طرف رفتن
مجددا رفتن دوباره رفتن باز شدن
دوباره رفتن، بار دیگر رفتن، بازگشتن
کار پیش رفتن
کنایه از خشمگین شدن وی
ثروت بی حساب داشتن