جدول جو
جدول جو

معنی بالا رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

بالا رفتن
صعود
تصویری از بالا رفتن
تصویر بالا رفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
بالا رفتن
Clamber
تصویری از بالا رفتن
تصویر بالا رفتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بالا رفتن
лазить
دیکشنری فارسی به روسی
بالا رفتن
klettern
دیکشنری فارسی به آلمانی
بالا رفتن
лізти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بالا رفتن
wspinać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
بالا رفتن
攀爬
دیکشنری فارسی به چینی
بالا رفتن
escalar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بالا رفتن
arrampicarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بالا رفتن
trepar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بالا رفتن
grimper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بالا رفتن
klimmen
دیکشنری فارسی به هلندی
بالا رفتن
ปีน
دیکشنری فارسی به تایلندی
بالا رفتن
memanjat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بالا رفتن
تسلّق
دیکشنری فارسی به عربی
بالا رفتن
चढ़ना
دیکشنری فارسی به هندی
بالا رفتن
לטפס
دیکشنری فارسی به عبری
بالا رفتن
登る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بالا رفتن
오르다
دیکشنری فارسی به کره ای
بالا رفتن
tırmanmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بالا رفتن
kupanda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بالا رفتن
আরোহন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
بالا رفتن
چڑھنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالا افکن
تصویر بالا افکن
بالا انداز، ببالا افکننده
فرهنگ لغت هوشیار
مالش رفتن دل کسی. احساس ضعف کردن بر اثر گرسنگی ترس بسیار و غیره. یا مالش رفتن دل کسی برای چیزی. بسیار مشتاق بودن وی لک زدن دل او
فرهنگ لغت هوشیار
بیکار و بیمار بودن ازکار معاف بودن و از دستمزد و مقرری آن استفاده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغل رفتن
تصویر بغل رفتن
بیک طرف رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز رفتن
تصویر باز رفتن
مجددا رفتن دوباره رفتن باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز رفتن
تصویر باز رفتن
دوباره رفتن، بار دیگر رفتن، بازگشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاربالا رفتن
تصویر کاربالا رفتن
کار پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمپر بالا رفتن
تصویر آمپر بالا رفتن
کنایه از خشمگین شدن وی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پول از پارو بالا رفتن
تصویر پول از پارو بالا رفتن
ثروت بی حساب داشتن
فرهنگ فارسی معین